در مقاله حاضر نويسنده با بررسي اهميت التزام عملي افراد در شناخت حقيقت ايمان آنان شواهدي از قرآن را ذكر كرده كه در آنها تنها معيار شناخت و بازشناسي افراد با ايمان از مدعيان دروغين همانا التزام عملي آنها در رفتار و گفتار معرفي شده است با هم اين مقاله را از نظر مي گذرانيم.
ايمان و باور درحوزه نظر و تفكر قرار مي گيرد؛ زيرا شناختي همراه با اذعان و اعتقاد است كه در قلب و جان آدمي نشسته و گرايش ها و نگرش هايش را سامان و سمت و سو مي دهد. از اين رو انديشه وتفكر از مؤلفه ها و عناصر اصلي آن است؛ چنان كه عنصر عقد قلبي نيز ركن و پايه ديگر آن را تشكيل مي دهد. بر اين اساس قرآن در تبيين و تحليل خود از ايمان، تنها به شناخت و قطع و يقين بسنده نمي كند؛ بلكه به عنصر عقد قلبي به عنوان مؤلفه اصلي اشاره مي كند و در نقد برخي از كساني كه شناخت قطعي از مسئله و موضوعي چون خدا و معاد دارند، مي گويد: و استقينتها و جحدوابها؛ با آن كه به آن يقين داشتند باز ايمان نياورده و آن را انكار كردند. يقين، حكم و تصديق قطعي است به اين كه مي داند اين محمول براي آن موضوع است و نمي توان ارتباط و همبستگي آن را به شكلي از اشكال چون علي و معلولي و يا لزوم و التزام ناديده گرفت. با اين همه چون عنصر دوم در ايشان نيست نمي توان از ايمان سخن گفت؛ زيرا ايمان تصديق گر همان يقين قطعي در جان ودل به شكل عقد و باور است كه از آن به نگرش ياد مي شود و نتيجه آن نيز گرايش ها و رويكردها و رفتارهاي برخاسته از بينش و نگرش است.
با اين همه، قرآن تنها به اين دو عنصر براي ايمان كامل بسنده نمي كند، بلكه به عنصر سومي نيز اشاره مي كند كه درحقيقت بازتاب حقيقي ايمان است و شايد بتوان گفت كه بي آن، ايمان، معنا و مفهوم واقعي نمي يابد. اين عنصر سوم، همان عمل و التزام عملي است. به اين معنا كه اگر شناختي به شكل عقد قلبي و باور و ايمان درآيد اما در نگرش ها و رفتارهاي فردي و اجتماعي و نيز ظاهري و باطني تاثير نگذارد ايمان به شمار نمي آيد، ايمان، تنها درچهره عمل و التزام عملي به آن خود را نشان مي دهد و همين عنصر است كه بالا مي رود: و العمل الصالح يرفعه؛ زيرا انسان هر چند داراي بينش ها و شناخت هاي تاثيرگذار مي باشد ولي تا زماني كه اين شناخت ها و بينش ها به نگرش و عمل تبديل نشده باشند در جان آدمي رسوخ نمي كند؛ از اين رو شخصيت هر كسي را بايد بر اساس عملكرد و رفتارها و نگرش هاي وي ارزيابي و داوري كرد. بر اين اساس قرآن در خصوص رفتارهاي آدمي و شخصيت و شاكله هر كسي مي فرمايد: كل يعمل علي شاكلته؛ هر كسي بر اساس شاكله و شخصيت وجودي خويش عمل مي كند؛ به اين معنا كه خروجي رفتار و عمل اشخاص در نگرش ها را مي بايست مبنا قرار داد تا از اين طريق به دست آورد كه چگونه مي انديشد و به چه چيزي باور دارد. بر همين پايه است كه برخي از روان شناسان گفته اند به من بگوييد چه مي خوريد تا بگوييم چگونه مي انديشيد و به چه چيزي باور داريد و نگرش شما چيست؟
از اين جاست كه مي توان نقش عمل و التزام عملي را در باورها و بينش ها به دست آورد. بازخواني تحليل قرآن دراين حوزه به ما كمك مي كند تا شناخت جامعي از تاثير نگرش ها در زندگي و شناخت آدمي به دست آوريم؛ به ويژه آن كه روابط اجتماعي و ارتباط و كنش هاي ارتباطي انسان ها رابطه تنگاتنگي با شناخت دارد.
هركسي مي بايست درايجاد ارتباط سالم با ديگري از شناخت كلي از شخصيت فردي و اجتماعي داشته باشد تا بتواند داوري درست و قضاوتي واقعي داشته باشد و تعاملات خويش را براساس آن سامان دهد.
اگر كسي را امين نيافت به طريق ديگري با او تعامل خواهدداشت و به گونه ديگري با او رفتار خواهدكرد. در گزينش افراد و انتخاب دوستان و يا كارگزاران و مديران و همه حوزه هاي ديگر زندگي، نقش شناخت از ديگري از مهمترين مسائل و دغدغه هاي هر كسي است.
قرآن راه هاي شناخت از ديگري را در رفتار وي مي جويد و بر اين باور است كه شخصيت هركسي را مي توان از راه عمل و نگرش وي به دست آورد. به عنوان نمونه در داستان دختران شعيب به نقش رفتار موسي(ع) اشاره مي شود و دختران براساس همين رفتار است كه شخصيت موسي(ع) را ارزيابي مي كنند و وي را فردي قوي و امين مي يابند؛ دختران قوت و امانت وي را از گفتار و رفتار و كردار وي به دست آورده اند و با آن كه قرآن مشخص مي كند كه اين زماني كوتاه بوده است ولي در همان زمان كوتاه، انسان هاي زيرك و باهوش مي توانند شخصيت كسي را به درستي ارزيابي و برپايه رفتارها و نگرش هاي وي قضاوت كنند.
مسئله عمل اشخاص مي تواند در انتخاب دوست و وكيل و همسر و امور ديگر بسيار مهم و اساسي باشد تا در قيامت نگويد مااتخذت فلانا خليلا؛ اي كاش فلاني را به عنوان دوست نمي گرفتم ويا اين كه چرا اين را رفيق و همسر خويش قراردادم تا مرا گمراه كند؛ زيرا رفتار و كردارهاي دوستان درتغيير بينش و نگرش انسان تاثيرگذار است. بنابراين براي شناخت انسان هاي باشخصيت سالم نياز است كه روش شناخت را بشناسيم.
براساس روايات و آيات بسيار، معيار شناخت انسان عادل و متقي رفتارها و نگرش ها و كردارهاي عملي اوست، از اين رو دستور داده شده براي شناخت كسي به ميان قوم و خويشان وي برويد و ببينيد و بپرسيد كه چگونه است و در رفتار و كردارش چه رفتارهايي دارد؟
قرآن براي شناخت مؤمنان از منافقان و انسان هاي باشخصيت سالم از انسانهاي غيرمتعادل، راهكار التزام عملي را بيان مي كند. اما التزام عملي چيست؟ كه در ادامه به اين پرسش پاسخ داده مي شود.
التزام از واژه لزوم به معناي چسبيدن است. وقتي چيزي به چيزي ديگر بچسبد و هميشه همراه آن باشد به گونه اي كه داراي ارتباط تنگاتنگي با آن باشد يا ذاتي و يا ذاتيات او به شمار رود آن را لازم چيز مي شمارند. ملازمان، كساني هستند كه در همه جا با آدمي اين سو و آن سو مي روند و دمي او را رها نمي سازند و به سخن ديگر چون پيچك به او بسته شده اند.
بينش ها به طور طبيعي مي بايست در نگرش ها تاثيرگذار باشند و رفتارها و كردارهاي انسان را سامان دهي كنند هرچند كه برخي به جهت عناد و جدل و امور ديگري از اين دست اجازه تاثير بينش را در حوزه نگرش و كردارها نمي دهند ولي در زماني كه با خود خلوت مي كنند، وجدان بيدار و فطرت سالم آنان، درستي كردارها و رفتارهاي برخاسته از بينش درست را تاييد مي كند مگر آن كه رفتارهاي زشت و تكرار آن موجب شده باشد كه شخصيت آنان از حالت سلامت خارج شده و به بيماري شخصيتي دچار شده باشد. دراين حالت است كه بينش ها متاثر از رفتارهاي نادرست تغيير مي كند. بنابراين همان گونه كه بينش در نگرش تاثير گذار مي باشد نگرش ها و كردارها نيز مي تواند بينش اشخاص را دگرگونه سازد. از اين رو ميان بينش و نگرش، تعامل دو سويه برقرار است. در آيات بسياري به هردوشكل تاثيرگذار اشاره شده است.
قرآن، التزام عملي را معياري مهم واساسي در داوري نسبت به اشخاص مي شمارد و به مؤمنان مي آموزد كه چگونه مي توانند دوستان خويش را از دشمنان بازشناسند و مؤمنان را از منافقان جدا كنند.
از نظر قرآن ايمان واقعي جز در عمل و نگرش، خود را نشان نمي دهد. اين كه گفته شود دلش پاك است ولي رفتارش خلاف آن نشان مي دهد يا دروغگو است و يا منافق و انسان داراي شخصيت سالم، همواره عمل و قولش (به معناي ايمان وباور) يكي است.
در تحليل قرآني كلمه طيب و سخن نيكو زماني مي تواند جان آدمي را بسازد كه در كارخانه عمل، صيقل يابد و آب دهي شود. انديشه ها و بينش هاي بزرگ و سالم و مفيد اگر نتواند درآدمي تاثيرگذارد، در جان آدمي نفوذ نمي كند. از اين رو در آيات قرآن همواره ايمان در كنارعمل صالح به كار رفته است. اگر باور به هنجاري بودن امري داريد مي بايست آن را درعمل خويش نشان دهيد وگرنه از مصاديق دروغگويان و يا منافقان خواهيدبود.
برخي از اعراب بيابانگرد گفتند كه ما به اين سخنان پيامبر ايمان آورده ايم. خداوند درپاسخ ايشان مي فرمايد چنين نيست مگر زماني كه اين ايمان درقلب و جانشان با عمل نفوذ كند؛ از اين رو مي فرمايد اگر كسي بگويد ايمان آورده ام گمان نكند كه رها مي شود؛ زيرا با آزمون هاي سخت و دشوار مي بايست درمقام عمل نشان دهد كه واقعا ايمان آورده است. ايمان، زماني واقعي است كه به شكل التزام عملي نگرش و رفتارهاي فردي و اجتماعي خود را نشان دهد. براين اساس در روايات آمده كه براي شناخت انسان متقي بنگريد كه درجامعه چگونه رفتار مي كند؟ آيا نماز مي خواند؟ به ديگران كمك مي كند؟ حق سائل و محروم را كه خداوند درمال ايشان قرار داده پرداخت مي كند؟ احسان و نيكي مي كند؟ اعمال نيك و صالح انجام مي دهد؟
قرآن براساس اين معيار به تحليل رفتارهاي منافقان مي پردازد و نشان مي دهد كه چگونه اينان در ايمان خويش صادق و راستگو نيستند. در آيات بسياري با اشاره به اعمال ورفتار منافقان تاكيد مي كند كه اينان انسان هاي دورو و منافقي هستند.
مي گويند كه ايمان دارند و اعمالشان صالح و اصلاحي است درحالي كه جز به فساد و تباهي دامن نمي زنند. با ايجاد انجمن و محافل مخفي نجوا، به توطئه مي پردازند و با سخنان دروغ و تهمت، امنيت اجتماعي مردم را به خطر مي اندازند و به دشمنان خط و نشان مي دهند.
در سوره بقره و نيز سوره منافقون و سوره ها و آيات ديگر به نمونه هاي رفتار عملي منافقان اشاره مي كند و به تحليل آن مي پردازد و نشان مي دهد كه اينان به جهت همين عدم التزام عملي به آموزه هاي وحياني نمي توانند مومن باشند و در زمره و جرگه منافقان قرار مي گيرند.
قرآن در آيات 60 تا 69 سوره نساء به تحليل رفتارها و كنش ها و نگرش هاي منافقان مي پردازد و نشان مي دهد كه ايشان به سبب همين عدم التزام عملي به آموزه هاي وحياني قرآن و دستورهاي نبوي نمي توانند مومن باشند و در اين گفتار خويش دروغ مي گويند.
از جمله رفتارها و اعمال منافقانه اين افراد اين است كه دشمنان را براي نظارت و داوري مي خوانند و از آنان مي خواهند كه براي درگيري ها و اختلافات و تنش هاي موجود در ميان خود و برخي ديگر از مومنان از جناح ديگر بيايند و ميان ايشان داوري كنند. قرآن بيان مي كند كه اينان براي داوري خواستن، از كساني استمداد مي جويند كه خود طاغوت هستند و از مشروعيت سياسي و مقبوليت مردمي در كشور خود برخوردار نمي باشند. طاغوت كسي است كه به خشونت و زور و مكر و فريب به ناحق و باطل بر مردم كشوري حكومت يافته و ولايت خويش را تثبيت نموده است درحالي كه اصولا حقي براي ولايت ندارد.
خداوند مي فرمايد: آيا ننگريسته اي به كساني كه به دروغ ادعا مي كنند به آن چه بر تو فرو فرستاده شده و به آن چه پيش از تو بر ديگر پيامبران نازل گرديده ايمان آورده اند، آنان مي خواهند داوري در مرافعات داخلي و في ما بين را نزد طاغوت ببرند، با آن كه فرمان يافته اند به طاغوت كفر ورزند و با آنان مراودات نداشته باشند؟و شيطان مي خواهد آنان را به بيراهه اي كه با حق فاصله اي دور و دراز دارد سوق دهد.
قرآن ادامه مي دهد كه اينان از پيامبر و آموزه هاي قرآن سر مي تابانند و حاضر نمي شوند تا آن را ملاك حل و فصل اختلافات قرار دهند. (نساء آيه 61)
شگفت اين كه آنان همين كه از همان طاغوت به جهت داوري ضربه مي خورند و سرشان به سنگ اصابت مي كند و سر شكسته باز مي گردند مدعي مي شوند كه به خدا سوگند هدف ما از بردن داوري به مجامع طاغوتي و حكومت هاي باطل جز نيكي و سازش ميان مشاجره كنندگان نبوده است و مي خواستيم با اين كار تنش ها و اختلافات درميان امت كاهش يابد. (نساء آيه 62)
قرآن در ادامه بررسي و رفتار و كردار منافقان توضيح مي دهد كه اين ها مردمي بهانه جو هستند و كساني اند كه فرصت طلب و موج سوارند. هرگاه جهتي پيروز شد همان را مي گيرند و بر آن سوار مي شوند و مي گويند ما با شما بوديم و هرگاه جهت ديگر پيروز و جناحي موفق شد مي گويند با برنامه ريزي ما بوده است.
قرآن در آيه 64 سوره نساء اين مطلب را چنين توضيح مي دهد: ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر براي اين كه به اذن خدا در همه امور از او پيروي شود؛ پس چگونه منافقان با بهانه هايي مانند برقراري سازش ميان دو طرف دعوا، از پيامبر روي برمي گردانند و به طاغوت مراجعه مي كنند؟ اگر آنان پس از آن كه با اين عمل برخود ستم كردند نزد تو مي آمدند و از خدا آمرزش مي خواستند و پيامبر براي آنان دعا و درخواست آمرزش مي كرد به يقين خدا توبه آنان را مي پذيرفت و با ايشان رفتاري ديگر و از سر مهر و محبت مي كرد.
آن گاه قرآن به معياري اشاره مي كند كه مي توان با آن مردم را از هم باز شناخت. اين همان معيار التزام عملي در رفتارها و نگرش هاست و اگر كسي مي خواهد كسي را بشناسد و در دوستي و گزينش همسر و انتخاب وكيل و امور ديگر كسي را انتخاب كند بهتر است كه همواره اين معيار را درنظر داشته باشد.
خداوند در آيه 65 سوره نساء به بيان معيار سنجش و داوري ميان افراد و تشخيص انسان سالم و راستگو از منافق و دروغگو مي پردازد و مي فرمايد: پس چنين نيست كه اگر مردم رسالت تو را تصديق كنند مومن باشند. به پروردگاري خدا سوگند تا آنان تو را در آن چه ميانشان مايه اختلاف است داور نسازند، آن گاه از داوري تو درخود احساس هيچ گونه دلتنگي نكنند و كاملاً تسليم حكم تو نباشند، مومن نخواهند بود.
اين همان رفتار التزام عملي است كه قرآن بر آن تكيه و تاكيد مي كند و شخص اگر مدعي باور به چيزي است مي بايست در رفتارها و نگرش هاي خويش آن را نشان دهد؛ زيرا شخصيت آدمي خود را در رفتار نشان مي دهد و بهترين داور در صداقت شخص همان رفتار عملي است. درحقيقت التزام عملي به آن چه باور دارد و يا مدعي باور است خود بهترين داور براي سنجش ايمان و عدم ايمان و نيز التزام و عدم التزام است.
اين ها تنها نمونه هايي است كه دراين جا براي تبيين تحليل قرآن از نقش عمل و التزام عملي بيان شد و جاي بحث و بررسي بيش تري نيز وجود دارد كه در حوصله اين نوشتار كلي نيست.